آثار خداشناسی در زندگی کودکان

0 298

مقدمه

یکی از وظایف پدران و مادران در تربیت دینی فرزندان‌شان، تلاش برای آموزش صحیح مفهوم خدا به آنها است. این مهم، هر چند به ظاهر امری ساده و بدیهی جلوه می‌کند، اما در واقع از پیچیدگی‌های خاصی برخوردار است که نیازمند آگاهی بیشتر والدین در به کارگیری روش‌های مناسب و رعایت ظرافت‌های مورد  نیاز است. در این باره گاهی با واکنش‌های متفاوتی از سوی والدین روبرو می‌شویم؛ برخی به گمان اینکه همه اطلاعات لازم درباره خداوند توسط مدرسه در سال‌های آینده به کودک داده می‌شود، از انجام این مهم غفلت می‌ورزند. گروهی دیگر اشتغال بیش از حد و اولویت دادن به مسائل مادی و نیازهای کودک را بهانه‌ای برای نداشتن فرصت‌های آموزشی می‌دانند. عده‌ای دیگر از پدران و مادران ناآگاهی و ناتوانی در پاسخگویی مسائل خداشناسی کودکان را سبب پرهیز خود از قرار گرفتن در چنین موقعیت‌هایی می‌دانند و در آخر تعداد اندکی از خانواده‌ها با اصل آموزش مسائل دینی در خانه موافق نیستند. در این میان، آنچه که اهمیت دارد این است که کودکان چه در خانواده‌های مذهبی و چه در دیگر خانواده‌ها، با مسئله خداشناسی روبرو هستند و یکی از مهم‌ترین و تکراری‌ترین پرسش‌های آنها، به سؤال درباره خداوند مربوط می‌شود. از این رو لازم است والدین در راستای محبت به کودکان و پرورش صحیح آنها، خود را به سلاح دانش و مهارت مجهز نموده و آمادگی‌های لازم را در پاسخگویی به مسائل معنوی کودکان در خود ایجاد کنند.
اولین سؤالی که لازم است به آن پاسخ داده شود، این است که آیا ضرورتی دارد که ما در دوران خردسالی و کودکی بر خداشناسی فرزندان خود تاکید داشته باشیم؟ به عبارت دیگر، شناخت کودکان  از خداوند چه آثاری در زندگی کنونی و آینده آنها خواهد داشت؟
در آموزه‌های دینی، آشنا ساختن کودک با مفاهیم دینی و راهنمایی کودکان به سوی خداوند متعال، نیز آموزش دین در ابعاد رفتاری از وظایف والدین شمرده شده است. از پیامبر اعظم(ص) خاطره‌ای نقل شده است که به بعضی از کودکان نظر افکند و فرمود: «وای بر فرزندان آخر‌الزمان از روش ناپسند پدرانشان. عرض شد ای رسول خدا از پدران مشرک آنها؟ فرمود: خیر از پدران مسلمان که به فرزندان خود هیچ یک از فرایض دینی را نمی‌آموزند و به ناچیزی از امور مادی درباره آنان قانع هستند. من از این مردم بیزارم و آنان نیز از من بیزارند(محدث نورى، مستدرک‌الوسائل، ج۲، ص۶۲۵٫).
حضرت علی(ع) نیز که خود در تربیت دینی فرزندان‌شان اهتمام فراوانی داشته و الگوهای تربیتی جاودانه‌ای را به یادگار گذاشتند، در توصیه‌ای به همگان می‌فرمایند: « به کودکان‌ خود چیزهایی را یاد بدهید که به خاطر آن خداوند به آنها بهره برساند…»( محمد محمدی ری شهری، حکمت‌نامه کودک، ح۲۶۸؛ شیخ صدوق، الخصال، ص۶۱۴، ح ۱۰٫). و پر واضح است که آموزش خداشناسی به کودکان به فراخور توانایی آنها در یادگیری، یکی از بهترین چیزهایی است که پدران و مادران با آموختن آنها به کودک، او را در مسیر ارتباط صحیح با خداوند و دستورات او قرار داده و از این راه بهره‌های معنوی سرشاری را در زندگی کنونی و آینده‌اش رقم می‌زنند. امام زین‌العابدین(ع) نیز در روایتی فرمود: «پدر بایستی بداند که در حوزه ولایت و سرپرستی‌اش نسبت به کودک مسئولیت دارد که ادب صحیح را به او بیاموزد و او را به سوی شناخت پروردگار راهنمایی کند.» (ابن شعبه حرانى، تحف العقول، ص۱۸۹٫).
فرزندان ما با فطرت و سرشتی خداجو به دنیا می‌آیند، ولی در مسیر تحول خود گاهی به دلیل اطلاعات نادرست یا فضای نامطلوب خانوادگی دچار انحراف‌های فکری شده و خدا را به درستی نمی‌شناسند. این تغییر عقیده همان هشداری است که رسول خدا(ص) در روایت مشهوری بدان اشاره دارند و می‌فرمایند:«کل مولود یولد علی الفطره حتی یکون ابواه یهوّدانه و ینصرانه؛  کودک با فطرتی خدایی پا به عرصه گیتی می‌گذارد،‌ ولی این پدر و مادرش هستند که او را به سمتی غیرواقعی (مثل اندیشه تثلیت در مسیحیت یا جسمانیت در یهود) می‌کشانند»( علامه مجلسى، بحار الأنوار، ج۳، ص۲۸۱٫)
در این جمله کوتاه و زیبا، می‌توان جواب همه سؤالات بالا را جست‌وجو کرد. پدر و مادری که به دلیل سهل‌انگاری، ذهن شفاف و پرسش‌گر فرزندشان را درباره خداوند و صفات و کارکردهای او به خوبی پر نسازند، در آینده با کودکانی روبرو می‌شوند که یا خداوند را به گونه‌ای ناصحیح و با برداشت‌هایی ناصواب شناخته‌اند و یا به گمان دشوار بودن دین و قابل فهم نبودن آن، به راحتی از آن کناره می‌گیرند و خود را در دام مسلک‌ها و مکتب‌های منهای خدا، قرار می‌دهند؛ پدیده‌ای که امروز با فراوانی زیادی قابل مشاهده است و عوارض اجتماعی و فردی بسیاری را بر جوامع گوناگون تحمیل کرده است. از این رو توجه به خداشناسی کودکان در منزل در حد اعتدال و توانایی والدین، می‌تواند خانه را به عنوان اولین پایگاه خداشناسی قرار داده و اطلاعات پایه‌ای را به فرزندان منتقل نماید. خانه اولین مدرسه‌ای است که رشد معنوی کودک در آن شکل می‌گیرد. والدین نیز اولین معلمان او هستند. آنچه در محیط خانه آموخته می‌شود، غالبا عمیق‌تر و پایدارتر از مطالبی است که در سایر مکان‌ها فرا گرفته می‌شود. پس از بیان این مقدمه، گوشه‌ای از آثار خداشناسی در زندگی کودکان را بررسی می‌کنیم تا با ارزش بالای این سرمایه‌گذاری معنوی در خانه‌های خود بیشتر آشنا شویم:

۱٫افزایش علاقه به خداوند
شناخت صحیح درباره خدا باعث می‌شود که او را دوست بداریم و به آنچه که او دوست دارد، عشق بورزیم. این اصلی‌ترین نتیجه‌ای است که با آموزش درباره خدا به آن می‌رسیم. وقتی کودکی با خداوند، محبت بی‌انتهای او، هدیه‌ها و نعمت‌هایش، قدرت و توانایی‌اش و توجه بسیار او به خود و نیز به جنبه‌های حمایت و مراقبت خداوند از خود و دیگر صفات زیبای خداوند پی می‌برد، نسیمی از مهر خدا را در دل خود احساس کرده و تلاش می‌کند رابطه‌ای دوستانه با او برقرار کند؛ رابطه‌ای که هیچ محدودیت سنی و مکانی و زمانی نداشته و هر لحظه و هر کجا می‌تواند اتفاق بیافتد. شناخت درست خدا در دل و جان کودک شعله‌ای فروزان ایجاد کرده و تمام زندگی او را زیر نور خود قرار می‌دهد. این علاقه اولیه،‌ پایه دینداری کودک را مستحکم کرده و در هر کجای زندگی آینده او خود را نمایان خواهد کرد. مهم‌ترین یافته دانشمندان در این زمینه حاکی از آن است که آموزش دینی باید پرورش عشق به پروردگار را در صدر هدف‌های خود قرار دهد؛ چرا که با تکیه بر دل‌های آکنده از نور ایمان و عشق به خداست که هرگونه تربیت دینی می‌تواند برای کودک معنای خود را بیابد و از عمق و گسترش برخوردار شود. نیرویی که کودک را به سوی خدا می‌کشاند، چیزی جز عشق به او نمی‌تواند باشد.  برای توجه بیشتر به این مسئله، تمثیل زیر می‌تواند یاری رسان خوبی باشد:
«پیرمردی به قصد آزمایش سطح فکر سه فرزند خود، از آنها خواست تا هر کدام به شیوه‌ای که مناسب می‌دانند، انبار خانه را پر سازند و به آنها گفت که برنده کسی است که در زمان کمتر و با هزینه کمتری بتواند از عهده پر کردن همه جای انباری بر آید. فرزند اول موفق شد انبار را پر از شن و ماسه کند و حتی دریچه‌های نور را هم مسدود نماید. روز بعد، فرزند دوم توانست در مدت کمتری انباری را با کاه پر سازد . نوبت به فرزند سوم رسید. او لحظه‌ای به داخل انباری رفت و برگشت و اعلام کرد که کارش تمام شده است. همگی با شگفتی وارد انباری شدند ولی آن را خالی یافتند. تنها شمعی در آن روشن شده بود. پیرمرد از فرزندش خواست تا برایشان توضیح دهد. فرزند گفت من شمعی روشن کرده‌ام و با نور آن همه جای این مکان را پر کرده‌ام. اکنون همه روزنه‌های این انباری از نور شمع پر شده است.»
پر کردن روح و جان کودک از نور یاد خدا، او را برای همراهی همیشگی با خداوند آماده کرده و در تمام زندگی او نقش خواهد داشت.

۲٫علاقه‌مندی به دستورات خداوند
علاقه به خداوند با شناخت درست او ایجاد می‌شود و این مقدمه‌ای برای علاقه به تمام خواسته‌ها و دستورات خداوند است. وقتی فرزندمان با خدایی آشنا شد که همه کارهای او حکیمانه و عالمانه است و بیش از هر کس دیگری به ما محبت دارد، پس می‌پذیرد برنامه‌های پیشنهادی او هم که به نام دین و دستورات دینی به ما رسیده، بهترین و دوست‌داشتنی‌ترین بسته اهدایی است و می‌تواند خوشبختی و سعادت او را رقم بزند. با این مقدمه‌سازی در دوران کودکی، انجام دستورات دینی برای کودک در سنین بالاتر نه تنها کاری دشوار نخواهد بود، بلکه فرصتی است برای نزدیکی بیشتر به خداوندی که سال‌ها مهر او را در دل داشته و در انتظار فرا رسیدن روزهای رسمیت یافتن چنین ارتباطی بوده است.
بر این اساس گفته‌اند که تربیت دینی در دوران قبل از دبستان محدود به ایجاد انس نسبت به مسائل دینی است. به این معنی که کودک آنچه را به طور منظم در محیط خانواده می‌بیند، نسبت به آن انس پیدا می‌کند و همین انس اولیه زمینه را برای پیدایش عادت و انجام فرایض دینی در مراحل بعدی فراهم می‌آورد. اولین سنگ‌بنای تربیت دینی و الهی کودک در این سال‌ها گذاشته می‌شود.

۳٫مقدمه شکوفایی دیگر فضائل
شناخت صحیح از خداوند و احاطه و مهر او بر آفریده‌هایش، ‌زندگی را برای کودک معنا دار و لذت بخش کرده و جرقه‌های اولیه خوب بودن و خوب ماندن را در او شکل می‌دهد. کودکی که با خداوند خوبی‌ها آشنا می‌شود، سعی می‌کند برای تقویت دوستی خود، سنخیت لازم را به وجود آورد و خود در مسیر بهتر شدن قدم بردارد. اگر پدر و مادر،‌ فطرت خداشناسی و خداجویی را در کودک زنده و شکوفا سازند، به دنبال آن کلیه ارزشهای معنوی و فضائل اخلاقی دیگر زنده خواهد شد. اعتقاد به وجود خالق و آفریننده‌ای که ناظر بر اعمال ماست، همواره کودک را در برابر گناهان و زمینه‌های انحرافی حفظ خواهد کرد و هر قدر این اعتقاد قوی‌تر باشد، مصونیت فرزند بیشتر خواهد بود.  چنین شناختی، مقدمه دیگر مراحل دینداری در کودک است و هر قدر صحیح‌تر و آگاهانه‌تر ایجاد شود، نقش مؤثرتری در آینده دینی فرزند خواهد داشت.

۴٫ پرورش احساس مسئولیت درباره خدا
یکی از آثار خداشناسی کودکان، پرورش احساس مسئولیت درباره خداوند است. کودک خداشناس، خود را در مقابل رفتارهایی که انجام می‌دهد مسئول می‌داند و تلاش می‌کند رفتارهای خود را به گونه‌ای تنظیم کند که سبب برخورداری بیشتر از محبت و موهبت‌های خدایی شود. چنین کودکی چون با خدای ناظر و آگاه به همه مسائل آشناست، معمولا از کارهای بد نسبت به کودکان دیگر، پرهیز بیشتری داشته و در آفرینش رفتارهای خوب و مثبت، سرعت و جهش بیشتری از خود بروز می‌دهد. همین احساس مسئولیت سبب می‌شود تا چنین کودکی در آینده دچار مشکلات اجتماعی و آسیب‌های کمتری شود و در مواجهه با محرکات محیطی از خود مقاومت بیشتری نشان دهد. لذا گفته‌اند که لازم است مربی از دوران کودکی حس مسئولیت طفل را در پیشگاه پروردگار بیدار نماید و او را به وظیفه‌شناسی بار آورد. لازم است با زبان ساده به او بفهماند که خداوند در هر حال تو را می‌بیند و از کارهای خوب و بد تو آگاه است و چیزی از خداوند پنهان نیست.

۵٫ افزایش ایمان
ایمان، متناسب با آگاهی درباره خدا رشد می‌کند. ایمان کودک همراه با افزایش آگاهی او درباره خدا تقویت می‌شود. راه‌های مختلفی که والدین برای آشنا سازی کودک با خداوند پیش می‌گیرند مانند خواندن قرآن، طبیعت، هنر، عبادت و لحظات خلوت و تنهایی ، سبب می‌شود کودک چنین فضای معنوی را بهتر تجربه کرده و به مرور زمان عطش بیشتری را نسبت به افزایش ایمان و معلومات دینی از خود نشان دهد.

۶٫برخورداری از سلامت روان
آشنایی کودک با خدا و ویژگی‌های منحصر به فرد او، سبب می‌شود خود را تنها  و رها نبیند و همیشه توان بهره‌مندی از قدرتی بالاتر را در خود احساس کند. چنین دریافتی سبب توانمند شدن کودکان در زندگی و مسائل مربوط به آن می‌شود. چنین کودکانی وقتی با مشکلات سخت و مصائب سنگین در زندگی روبرو شوند، موفق‌تر از دیگر کودکان ظاهر شده و توانایی معنادار کردن مشکلات را در حد توان شناختی خود دارند. کودکی که با خدا آشناست، هیچ گاه احساس پوچی نمی‌کند و در جای جای زندگی‌اش تکیه‌گاه محکمی خواهد داشت و با همین تکیه‌گاه در برابر مشکلات استقامت می‌کند. به همین دلیل گفته شده زمانی که برادران یوسف(ع) او را در چاه انداختند، یوسف ۹ ساله بود. وقتی کاروان از کنار چاه گذشت و یکی از کاروانیان یوسف را دید، صدایش را بلند کرد و گفت: بیایید و به این کودک غریب و تنها کمک کنید. وقتی یوسف، این تربیت شده دینی، سخن او را شنید، گفت: انسانی که با خداست، هیچ‌گاه غریب و تنها نیست.
برخورداری از آرامش بیشتر، دور شدن از اضطراب‌ها، داشتن حامی در تمام مراحل زندگی، توانایی برقراری ارتباط با نیروی برتر، دوستی با خدایی که همه خوبی‌ها را در خود جمع دارد، برخوردار شدن از برنامه در زندگی، هدف‌مندی، کانون توجه بودن و دیگر مسائل سبب می‌شود کودک خداشناس، خود را در سطح بالایی از بهداشت روان قرار دهد.
و نکته نهایی اینکه پدران و مادرانی که از اول فرزند خود را خداپرست بار آورند، با این کار از طرفی اساس سعادت او را به پاکی پی‌ریزی کرده‌اند و از طرف دیگر، اولین و مهم‌ترین وظیفه خود را در تربیت به خوبی انجام داده‌اند.

ابراهیم اخوی
منبع:مجله خانه خوبان

منابع:
امینی، ابراهیم، تربیت، قم، بوستان کتاب، چ۱، ۱۳۸۱٫
بیابانگرد، اسماعیل، راهنمای والدین و معلمان در تربیت و آموزش کودکان، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ۳، ۱۳۷۸٫
دادستان، پریرخ،  ۱۸مقاله در روان‌شناسی، تهران، سمت، چ۱، ۱۳۸۶٫
سادات، محمد علی،  رفتار والدین با فرزندان، تهران، انجمن اولیا و مربیان، چ۵، ۱۳۷۶٫
فلسفی، محمدتقی ، کودک از نظر وراثت و تربیت، ج۱، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ۱، ۱۳۷۸٫
محمدی ری شهری، محمد، حکمت‌نامه کودک، مترجم و همکار: عباس پسندیده، قم،‌دارالحدیث،‌ چ۲، ۱۳۸۷٫

لطفا مطالب این وبسایت را با ذکر منبع و لینک مطلب منتشر کنید!

لینک کوتاه مطلب : https://reihaneha.ir/?p=1058

نظر شما درباره این پست چیست؟

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

محصولات قرآنی ما

0
    0
    سبد خرید شما